حوالیٖ من



معلقم
ولی حالم خوبه
به نظر میاد دیگه هیچ احساسات عمیقی ندارم
ولی حالم خوبه
بذار راستش رو بگم
خوبیم باهم
وقتی اون خوب باشه دیگه مهم نیست داره چه اتفاقی میفته
وقتی میدونم دوستیم باهم دیگه مهم نیست چقد وقته که ندیدمش
گفتم من هردفعه هی فکر میکنم تموم شدیم
گفت میبینی که اینجوری تموم نمیشیم
ولی من بازم میترسم
نمیتونم احساسمو بهش توصیف کنم
میدونی من عاشق بارونم
خیلی عجیب عاشقشم
وقتی میباره دلم میخواد گریه کنم
بعد دو سه روز پیش که باهم بودیم، بارون گرفت
دلم میخواست برم خدارو بغل کنم
دلم میخواست بارون رو بغل کنم
دلم میخواست هوارو بغل کنم
دلم نمیخواست خودش رو بغل کنم
ولی بودنش بغل کردنی بود
دلم میخواست بودنش رو بغل کنم


آخرین مطالب
آخرین جستجو ها